تبیان، دستیار زندگی

قصه ای که کپی ناقص فیلم های خارجی است

قهرمان های «بوی باران» من درآوردی هستند!

در شرایطی که نام سریال «عروس تاریکی» در جهت امید بخشی به مخاطبان این روزهای تلویزیون به بوی باران تغییر کرد اما محتوای این سریال با آنچه در ابتدا هدف قرار داده شده بود، تفاوت‌های بسیاری دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
قهرمان های بوی باران

سریالی با عنوان «عروس تاریکی» درست بعد از پخش اولین قسمت به «بوی باران» تغییر نام داد و توجیه سازندگان نیز القای جریان امید بخشی به مخاطبین بود چراکه نام عروس تاریکی به خودی خود حاوی سیاه نمایی‌ بود. به همین دلیل نام سریال به بوی باران تغییر یافت، اما نکته‌ای که در این شب‌ها بیش از هر چیز جلب توجه می‌کند این است که اگر قرار بود در نام سریال امیدبخشی مستتر باشد چرا در محتوای سریال و قصه‌ای که پیش روی مخاطب قرار داده شده است، هیچ القای امیدی وجود ندارد؟ و مخاطب بیش از هر موضوعی شاهد سکانس‌های خشن، تلخ، اندوه و قتل به فجیع‌ترین شکل ممکن است؟ و تنها توجیه سازندگان برای این سکانس‌ها وجود زیرنویس ۱۲- در گوشه تصویر است که اتفاقا در شب گذشته نادیده گرفته شده بود.

حدود چهل قسمت از سریال «بوی باران» به نویسندگی عباس نعمتی و کارگردانی محمود معظمی از شبکه یک سیما پخش شده است. ماجرای این سریال از یک قتل مشکوک عروسی با لباس عروسی در موتورخانه باغ شروع شد و بعد داستان‌هایی که باید مکمل داستان اصلی می‌شد، در کنار قصه اصلی چیده شد که البته این داستان‌ها نه تنها مکمل بود بلکه گره‌های اصلی را کورتر کرد. مثل ماجرای ورود به تابعیت یک افغانی و ازدواج صوری وی با مردی که در آن واحد دو زن دیگر نیز داشت.

چرا در سکانس پر از خشونت (قتل سهیل با ضربه‌های متعدد قمه) که پخش شد، هیچ خبری از ۱۲- نبود؟ حالا یا سازندگان فراموش کرده‌اند یا اینکه عامدانه دست به چنین اقدامی زده‌اند که باز در هر صورت چیزی از خشونت سریال کم نخواهد کرد.

 


اتفاق‌‌هایی پی در پی با گره‌های فراوان

قتل یکی از کارگرهای کارخانه بدون اینکه هیچ دلیل برای آن گفته و بازگو شود. همدستی شخصیت شهاب با یک باند مشکوک به قاچاق دلار و در نهایت اینکه شهاب تمام زندگی و دارایی پدرش را برای اطاعت از آنها به تاراج می‌گذارد و در یک دستگیری یکی از انگشت‌های پایش را قطع می‌کنند و قبل تر او را تا گردن درون خاک کرده تا شکنجه‌اش بدهند.
همه اینها خبر از یک اتفاقی می‌دهد که معلوم نیست چه زمانی قرار است فاش شود؟!

کیانیان

اما نکته‌ای که از پخش سریال «از یادها رفته» به نویسندگی عباس نعمتی -که در ماه رمضان امسال به کارگردانی بهرام بهرامیان از شبکه یک سیما پخش شد- باب شد، این بود که قبل از شروع سکانس‌هایی که خشونت داشت واژه ۱۲- در کنار تصویر دیده می‌شد و این ماجرا در «بوی باران» هم ادامه دارد و در سکانس‌های قتل، قطع انگشت پای شهاب و ... شاهد ۱۲- در گوشه تصویر بودیم. اما بسیاری از منتقدان نیز به این تدبیری که سازندگان سریال‌های حاضر سیما برای توجیه سکانس‌های خشن سریالشان در نظر گرفته‌اند اعتراض کردند و گفتند وقتی همراه با خانواده مشغول تماشای یک سریال معمایی و یا عاشقانه هستید، نمی‌توانید با دیدن واژه  ۱۲- شبکه تلویزیون را تغییر دهید! و این کار اساسا درست نیست.

توجیه سازندگان برای نمایش صحنه قتل با ضربه‌های متعدد قمه چه بود؟!

در اینجا سوالی بوجود می‌آید که چرا در سکانس پر از خشونت (قتل سهیل با ضربه‌های متعدد قمه) که پخش شد، هیچ خبری از ۱۲- نبود؟ حالا یا سازندگان فراموش کرده‌اند یا اینکه عامدانه دست به چنین اقدامی زده‌اند که باز در هر صورت چیزی از خشونت سریال کم نخواهد کرد. در ادامه گفت‌وگویی با حسین سلطان محمدی منتقد سینما و تلویزیون در این باره انجام دادیم که در زیر می‌خوانید.

چرا در این سریال ما شاهد قهرمان‌های انفرادی و من در آوردی هستیم؟


«حسین سلطان محمدی» منتقد سینما و تلویزیون، درباره این سریال گفت: داستان این سریال مدل ایرانی نیست و تمام الگوها برگرفته از فیلم و سریال‌های خارجی جنایی است. مشخص نیست در این سریال نظام قانونی شناسایی و دستگیری متهم کجاست؟

وی با اشاره به حضور نرگس محمدی در نقش یک ناجی در این سریال نیز بیان داشت: چرا در این سریال ما شاهد قهرمان‌های انفرادی و من در آوردی هستیم؟ در حال حاضر داستان بوی باران به جایی رسیده که بازیگرهای سریال خودشان مجرم و متهم را شناسایی می‌کنند و در آخر هم به او می‌گویند که بیا و در دادگاه شهادت بده و شاهد صحنه قتل با آنها قرار می‌گذارد تا فیلم صحنه قتل را نشانشان دهد! در این بین جای سوال است که چرا ترانه با بازی نرگس محمدی باید به دنبال برادری که جرمی را مرتکب شده برود؟ در شرایطی که او می‌تواند هرگونه اطلاعاتی خلاف آنچه پلیس فکر می‌کند دارد را در اختیار مامورین اداره آگاهی قرار دهد تا آنها خودشان بر اساس ادله مورد نظر و منطقی که برای پرونده‌های جنایی و قتل به کار می‌گیرند پیش روند. در حقیقت با تعداد قسمت‌هایی که دیدم به این نتیجه رسیدم که این نوع سریال سازی به صورت غیر مستقیم می‌خواهد عدم اعتماد به مامور در ایران را نشان دهد. به همین خاطر تک تک کاراکترها خودشان به تنهایی دست به هر گونه اقدامی می‌زنند که وظیفه پلیس است و هر کدام خود را پلیس می‌دانند.

محمدرضا هاشمی

وی در همین زمینه ادامه داد: ما باید در سریال‌سازی‌مان از اینکه قهرمان به صورت انفرادی در شهر راه بیفتد باید فاصله بگیریم. اگر این قهرمان در آثار منتسب به مسعود کیمیایی حضور دارد و خودش به تنهایی در شهر راه می‌افتد به این معنی نیست که قانون هست یا نیست. کیمیایی دراین سالها نشان داده که یک نگره و اندیشه‌ای دارد و ساختار قهرمان انفرادی کیمیایی از ابتدا تا انتها تعریفی برای خودش داشته و دارد. اما در جامعه فعلی ما که برادر با برادرش صحبت نمی‌کند چطور شاهدی پیدا می‌شود که درباره ماجرای مهمی مثل قتل به همین راحتی حرف می‌زند و می‌خواهد شهادت هم بدهد؟

حضور قهرمان‌های داستان در قامت پلیس!

آیا سازندگان به این فکر نمی‌کنند که ممکن است این سکانس‌ها خشونت را در جامعه رواج دهد و منجر به بدآموزی شود؟

این منتقد سینما و تلویزیون در ادامه افزود: من هنوز نمی‌دانم چرا باید قهرمان دختر این سریال در دفتر کار شوهرش با شاهد قتل فرشته برای نجات برادرش قرار بگذارد؟ که حالا شوهرش با آن وضعیت به قتل برسد؟ و آیا سازندگان به این فکر نمی‌کنند که ممکن است این سکانس‌ها خشونت را در جامعه رواج دهد و منجر به بدآموزی شود؟ در ادامه حالا شخصیت برهان به دفتر کار سهیل بیاید دوستان به این فکر کردند که چطور می‌خواهند اعتراف او را ضبط کنند؟ مگر اینها از لحاظ قانونی حجت است و رسمیت دارد؟ در اینجا سوالی مطرح می‌شود که شوهر نرگس محمدی مگر پلیس است؟ که می‌خواهد مشکوک بودن کارهای شهاب را بررسی کند که به همسرش می‌گوید از سیستمی که داخل اتاق شهاب است، یک آپ گرفته و برای او اطلاعات سیستم شهاب را در یک فلش بریزد؟

وی با اشاره به اینکه شخصیت سهیل نیز یکی از شخصیت‌های مثبت سریال بود، افزود: دزدی و ماجراهای پشت پرده و پیشنهاد نمایندگی مجلس به سهیل، همه و همه ملغمه‌ای است که معلوم نیست می‌خواهد ما را به کجا برساند؟ پیشنهاد نمایندگی مجلس به سهیل هم بهانه‌ای است که بگویند این سریال داخلی است و حواس مخاطب را از مقایسه با سریال‌های خارجی پرت کنند و بگویند که این سریال هم یک سریال داخلی است.

وی ادامه داد: در الگوهای خارجی زمانی اینها را مطرح می‌کنند که همه اسناد در یک فلش یا در یک پاکت نامه باشد و روی آن قید شده باشد که اگر من کشته شدم اینها به دست فلانی برسد. قاعده دادگستری ما این شکلی نیست. باز هم می‌گویم که الگوی این سریال الگوی ایرانی نیست و با نشانه‌های داخلی و ایرانی مطابقت ندارد و به همین دلیل اغلب اتفاق‌هایی که در این سریال می‌افتد را منطبق با خودمان نمی دانیم.

نرگس محمدی

سلطان محمدی با اشاره به اینکه چرا بعد از چهل قسمت به یکباره شاهد عینی قتل سر و کله‌اش پیدا می‌شود، عنوان داشت: سوالم اینجا است که این چه شاهدیه که تا قسمت  ۴۰ و جایی که سریال از نیمه خود گذشته تازه سر و کله‌اش پیدا شده و در شرایطی که انگار هم می‌ترسد و هم اینکه می‌خواهد حقیقتی را بازگو کند، تصمیم به افشای حقیقت می‌گیرد.

«بوی باران» خطای طرح روایت دارد 

این منتقد در ادامه با اشاره به قصه این سریال بیان داشت: داستان سریال آبکی است، خطای طرح روایت دارد و کپی چند محصول خارجی اعم از فیلم و سریال است. بوی باران الگوی داستان نویسی بی نظمی دارد و نویسنده برای طولانی کردن قسمت‌ها و کشاندن سریال تا قسمت ۷۰، هر داستان ناهماهنگی را به قصه اضافه کرده که مخاطب نظم و منطق را در این میان پیدا نکند.

وی در بخش دیگری از این نقد درباره زنده بودن فرشته و سکانسی که به کالبد شکافی قبر او برمی‌گشت، گفت: اینکه یک وکیل بدون حضور مامور قانون بلند می‌شود و با حکمی که در دست دارد جسد قبری که گویا قبر فرشته است را کالبد شکافی می‌کند، کجای دنیا مرسوم است؟ روی صحبتم اینجا است که چرا در این سریال جضور مامور قانون و نیروی پلیس هیچ کاربردی ندارد و وکیل‌ها جلوتر از ماموران اجرای قانون هستند؟

بوی باران الگوی داستان‌نویسی بی‌نظمی دارد و نویسنده برای طولانی کردن قسمت‌ها و کشاندن سریال تا قسمت ۷۰، هر داستان ناهماهنگی را به قصه اضافه کرده که مخاطب نظم و منطق را در این میان پیدا نکند.


این منتقد درباره سیاه‌نمایی که در این سریال از قسمت‌های ابتدایی تا به اینجای کار دیده می‌شود و اوج آن در سکانس دیشب و صحنه قتل سهیل با ضربه‌های قمه بود، نیز گفت: وقتی کاری درست تعریف نمی‌شود و الگو و رفتار ایرانی نیست، مجبور می‌شوند بر اساس الگوهای تصویری خارجی و اشتباهی کار کنند که این نوع تصویرسازی و تلخ نشان دادن و سیاه نمایی در عرف جامعه و داستان و روایت تعریف کردن در کشور دیگری مثل ایران مفهومی ندارد و در کشورهای خارجی معنی دارد.

وی ادامه داد: در کشورهای خارجی لزوما نمی‌گویند که با نشان دادن این داستان قصد سیاه نمایی دارید بلکه برای جامعه آنها با آن اصول و قواعد کاملا مفهوم است. اما به این دلیل که با الگوهای روایی ما و رفتارهای پلیسی و قانونی ما هماهنگ نیست حس می‌کنیم که یک اثر سیاه و تلخ است که اینطور نیست. جامعه ما تا این حد سیاه نیست و زاویه دید فیلم‌های ما نمی‌تواند صد در صد سیاه باشد. وقتی الگویی این چنین آشفته باشد دیگر نباید انتظار دیگری داشت.

رویا نونهالی

فقدان عنصری به نام قانون کاملا مشهود است

این منتقد در ادامه نیز عنوان داشت: در این سریال هیچ المان ایرانی دیده نمی‌شود و فقدان عنصر قانونی در این بین کاملا مشهود است. شاهد عینی ماجرای قتل مدت‌ها است که ماجرای واقعی را می‌دانسته اما لو نداده و یکباره لو می‌دهد و چرایی آن هنوز در هاله‌ای از ابهام است. همه اینها رفتارهای بی منطق است و می‌توان گفت انبوهی از بازیگران را در طولانی کردن قسمت‌ها با خودشان همراه کردند. از رضا کیانیان گرفته تا رویا نونهالی و سید مهرداد ضیایی و حمیرا ریاضی که سالها است در هیچ کار تصویری حضور نداشته است و بعد از مدت‌ها در این سریال بازی کرده است.  

وی با اشاره به نگارش این سریال و نقاط ضعفی که نویسنده در جای جای این قصه داشته است، گفت: روایتی که در این سریال به تصویر شده است روایتی مخشوش بوده و درست تعریف نشده است. وقتی روایتی درست تعریف نمی‌شود باعث می‌شود اینهمه انرژی که صرف شده در شبکه یک با هاله رسمی بودن به نسبت سایر شبکه‌ها به باد رود. هر چه بوده شبکه یک قدرت نهایی را به اینها داده تا چنین سریالی را بسازند و در این زمینه از بازیگران مطرحی نیز استفاده کرده است.

سلطان محمدی درباره اشاره سریال به ماجرای تابعیت افغان‌ها در ایران نیز گفت: من نمی‌دانم آیا خانم‌های افغانی که در ایران هستند پتانسیلی به این شکل دارند که بعد از ازدواج مصلحتی با یک مرد ایرانی اینقدر مدعی شوند و بخواهند مرد ایرانی با آنها مراوده داشته باشد؟ یا اینکه سرشان را پایین می‌اندازند و به زندگی ساده خود در ایران ادامه می‌دهند؟ تا جایی که ما دیدیم افغانی‌هایی که در ایران زندگی می‌کنند اغلب افرادی بی دست و پا هستند که به واسطه کارگری در خانه‌های مردم و کارگری ساختمان زندگی خود را می‌گذرانند.

وی درباره تغییر نام این سریال از عروس تاریکی به بوی باران نیز گفت: حالا این وسط معلوم نیست بوی باران کجای داستان این داستان باید پیدا شود؟ من نمی‌دانم تغییر نام این سریال برای امیدبخشی به چیست؟ سازندگان این سریال امید به چه دارند؟ به قسمت آخر که گره باز شود و مهدی سلوکی از زندان بیرون بیاید؟ تنها نقطه امیدمان در این روایت این است؟ ۷۰ قسمت قصه را کش دادید که یک متهم به قتل را از زندان بیرون آورید؟ در مسیر رسیدن به این هدف چند کار خلاف و غیر قانونی انجام دادید و اینهمه خلاف را مرتکب شدید تا به یک صلاح برسید؟

وی در پایان نیز بیان داشت: کاملا مشخص است که کارگردان و نویسنده می‌خواستند تنها تعداد قسمت‌های سریالشان را بالا ببرند و هیچ تعادلی هم در این بین وجود ندارد و فقط مدام روایت‌های گوناگونی را به سریال خود اضافه کرده است و تصاویری که ما از این کاراکترها در جامعه کنونی داریم به این شکل نیست و اینکه طولانی کردن قصه فقط توان هنرمندان حرفه‌ای را زیر سوال می‌برد.

منبع: خبرگزاری فارس
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .